رفتن به نوشته‌ها

یک سونای داغ

ششمین شماره «کافه داستان» منتشر شد. پرونده این شماره آقای نویسنده، اختصاص به نویسنده شهر تهران، امیرحسن چهل تن دارد. لینک دانلود

متن پایین را برای مجله “کافه داستان در خصوص پرونده امیرحسن چهلتن نوشتم. که می توانید به همراه کل مجله به صورت رایگان از لینک بالا دانلود کنید. ضمنا در پایان مجله گزراش مفصلی از صحبت هایم در نشست فلوبر خوانی  چند هفته پیش منتشر شده که خواندش خالی از لطف نیست.

یک سونای داغ

برای بیست سالگی،خواندن رمانی به اسم “روضه قاسم” که به صورت زیرزمینی و از دالون‌های تاریک و همیشه جذاب نایاب فروشان انقلاب به چنگ‌ش بیاوری بس است که نام نویسنده‌اش را رها نکنی.سال‌های هشتاد تا هشتاد‌و‌دو. در گام بعدی خوانش تریلوژی “تهران، شهر بی‌آسمان” دیگر بس است برای رفتن و پیدا کردن آقای نویسنده. امیر‌حسن چهل‌تن و کلاس‌های شلوغ بن‌بست نور خیابان ظفر در پایتخت، کمتر از دو سال بعد از مرگ گلشیری و شاملو و بزن‌گاه فقدان احمد محمود بزرگ در “کارنامه” کنار نام‌هایی چون محمدمحمد‌علی و منوچهرآتشی و حافظ موسوی و شمس. یکی از جوان‌ترین اسم‌های روزگار خودش در ده‌ی پنجاه و صاحب چند مجموعه داستان و رمان. نویسنده‌ای که غیراز نوشتن و فعالیت در کانون نویسندگان، تحصیلات آکادمیک مهندسی هم دارد…و خاطراتی از جنگ هم.

داستان‌نویسی که فاصله و زاویه عجیبی با  تعاریف و نگاه چپ ادبی و ژست‌های مرسوم و یادگار مانده از دوران دور و دیر  خودش گرفته و حالا و هم‌گام با دهه‌های درخشان ادبیات فارسی می‌نویسد. تعاریف‌ش از زبان و نگاه‌ به طبقات اجتماعی تفاوت‌ و تنوع کاراکترها‌ی‌اش در خلق  زبانی که بدون شک در تمام کارهای او دستاوردی شخصی و نسخه ادبیات‌ی مخصوص است.

ساعت پنج برای مردن دیر است…دخیل بر پنچره فولاد و دیگر کسی صدایم نکرد… اگر نگوییم که شاخصه راویان داستان‌های چهل‌تن تسلط به زبان درست و داستان‌گوست، یعنی کارهای او را نخوانده‌ایم و یا لااقل درکی متناسب با آنچه در روایت زن‌ها و مردان قصه‌هایش بوده را از دست داده‌ایم.

شاید زبان روایت داستان‌ها و جنس توالی هر داستان بنا به درک و نگاه ما متفاوت باشد و گویش در زبان داستانی دیگر نویسنده‌ها، تنوع و چند صدایی بودن راویان قصه واقسام دیگری داشته باشد. اما در کنار تمام آنها، ویژگی داستانی چهل‌تن و فاصله گرفتن زبان او از ادبیات محاوره و به اصطلاح رویارویی با لمپنیسیم، امریست کاملا مشهود و اینبار ما از نظرگاه راوی زبان‌ی با جنس فاخر و پرطمطراق و دایره واژگانی مخصوص او روبه‌رو هستیم. به عنوان مثال می‌شود به نوع زبان و توصیفات او در داستانهایش از شهر تهران رجوع کرد و پاسخ را از زبان پرسناژهایش دید. خلق موقعیت با حوادث و داستان‌ها و البته مواجه داستان با تاریخ، حالا تهران امروز باشد یا تهران قبل و بعد کودتای بیست و هشت مرداد یا در دل رسومات ایرانی و نگاه زنان به آداب و رسوم ایرانی. و همینطور سهم بزرگی از روایت خرافه و اطلاعات عجیب در غالب خرده‌روایت‌های داستانی در دل داستانی دیگر. این ویژگی‌هاست شاید که در خوانش ابتدایی آثارش صدای شش دانگی از نویسنده  داستان‌ها به گوش می‌رساند، پیش از اینکه به این فکر کنیم که چند اثر داستانی از او ترجمه شد و اقبال خوبی در زمینه های بین‌المللی دارند یا او مثلا کاندید چند جایزه داخلی و خارجی شده و یا اصولا چقدر سیستم نشر و اداره ارشاد در چاپ و تجدید چاپ کتاب‌های او در میان مخاطبینمیان و کتابخوان‌های نسل حاضر کوتاهی کرده یا اهمیت داده است. یک مارتن انفرادی درست بین نویسنده و آثارش یا یک سونای داغ در زمانه‌ایی که باید جایگاه داستان‌نویسان و آموزگارانی چون او بیشتر و بهتر به چشم بیاید…

میثم کیانی

خرداد ۹۴

نام این مطلب وام دار داستانی به همین نام از مجموعه “ساعت پنج برای مردن دیر است” اثر امیرحسن چهل‌تن است.

در این شماره داستان ها و یادداشت هایی می خوانیم از:امیرحسن چهلتن، شرمین نادری، فرحناز علیزاده، میثم کیانی، رضیه انصاری، پوریا فلاح، الهامه کاغذچی، رامبد خانلری، احمد ابوالفتحی، علیرضا رحیمی، بهزاد باباخانی، آزاده حسینی، کیمیا گودرزی، احسان عسکریان دماوندی، درتا سواپا، گلشن قربانیان، ضحی کاظمی، نیلوفر نیک بنیاد، زهره مسکنی، نرگس نظیف، مصطفی علیزاده و…

 

منتشر شده در رسانه هاروزنگاريصفحه نخست