ﺑﯿﻬﻮده ﻣﯽ ﻓﺸﺎﻧﯽ اﺷﮏ اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺧﺎک بیهوده می زنی به در، انگشت دردناک دانم که آنچه خواهی از این بازگشت، چیست: این در…
وب نوشتههای ادبی
ﺑﯿﻬﻮده ﻣﯽ ﻓﺸﺎﻧﯽ اﺷﮏ اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺧﺎک بیهوده می زنی به در، انگشت دردناک دانم که آنچه خواهی از این بازگشت، چیست: این در…
کودکانه چهارم امروز دوباره دیدمش…نه من تنها، امروز هر عابری اگر سرش را بالا میگرفت احتمالا لابهلای تودههای پشت هم ابر، بادکنک قرمز سرگردان من…