رفتن به نوشته‌ها

شلیک کن

 

 

ژ ۳  کارش را خوب بلد است. تفنگ محبوب آلمان غربى بعد از جنگ جهانى دوم. عراقى ها به سال شصت مى گفتند؛ توپ دستى! صدا و قدرت مخوف و لگد قنداق ش بر کتف تیرانداز معروفش کرد. غیر آن، سوراخ میلى مترى از روبرو و حفره اى قلوه کن چند سانتى مترى از پشت. شباهتش به قلم توان مند بى علت نیست! خشاب را باید به جا و درست از کلمه ها پر کنى. قبل شلیک اعتقادت را به مرمى سربى و لنگى لوله هدایت کننده از دست نده. روى کاغذ سفید سوراخى بزرگ تر از نیم تنه ى انسان مى شود به جا گذاشت. نشانه را بگذار بالاى مگسک و نفس نکش…لطفا. نفس نکش! قلبت را خالى کن از خون و دریچه هایش را آزاد بگذار. ماشه را بى وقفه بچکان و کاغذ را پر کن از کلمه…سوراخ, سوراخ. دوباره بنشین و خشاب کن کلمه ها را… سوراخ سوراخ. اندامت با لگد انس مى گیرند.اندامت با تنهایى انس مى گیرند. اندامت انس می گیرند.
آخرین گلوله را حرام کاغذ نکن. بگذار شقیقه ات حس خوب آزادى را براى تو جایى کنار بگذارد.

منتشر شده در داستانروزنگاريصفحه نخست

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *