- یک.
- چند سالی می شود که جسته و گریخته اینجا می نویسم . از حال و روز و اتفاقات.برای کسی مثل من که با مجاز و دنیای لال ش حرف مشترکی ندارد، اتفاق عجیبی است انس گرفتن با این صفحه. بی حسی مرموز انگشتانم و سیاهه ی این صفحه. نمی دانم اینکار را تا چند وقت دیگر ادامه می دهم. انگار نامه ای بنویسی که انتظار گرفتن هیچ جوابی را نداری. یا توی منطقه ی صفر مرزی در جایی سرد یا حتی گرم توی بی سیم حرف بزنی بی اینکه خش خش مداوم گوشی اش قطع شود. گوشت منجمد و بلورهای یخ روی شیشه یا چرخش مداوم پنکه ی سقفی و عرق نشسته روی بطری آب یخ: به گوشم… کسی صدای م را می شنود؟
- دو.
- امشب ساعت نه ، مهمان برنامه ی “چراغ” رادیو تهران هستم. رادیو وسیله ی خوبیست به گمانم. مثل همان نامه یا بی سیم. شاید صدایت را کسی بشنود. بی سیم خش دار من کار می کند روزی. به قلب مطمئنم روزی کسی از آن ور خط می گوید: بگو بگو … بگوشم.
اولین باشید که نظر می دهید