رفتن به نوشته‌ها

داستان هارون

روزنامه‌ی هفت صبح به مدد بی‌مغزی مرسوم این روزهای مطبوعات و ته‌مانده‌ی مافیای بالا ببر و پایین بیار در یک  اقدام انتحاری دست به  نظرسنجی زده و در مورد کتاب‌هایی که دوست ندارید از صاحب نظرانی که خب معلوم‌الحال هم هستند تا حدود زیادی، نظر گرفته که به نظرشان کدام کتاب‌ها بیشتر از قدرشان، ارج گرفته‌اند. بماند که اکثر دوستان شرکت کننده نظرات عجیب و خنده دار خود را در قالب چند کلمه گفتند و خب به نوعی از هفت اورنگ جامی تا گلستان سعدی به چشمشان نیامده، و بدین وسیله انتقام جانانه‌ایی از دنباله‌ی جریان معاصر هدایت و صادقی و گلشیری و ساعدی و شعله‌ور و… گرفتند. ولی خب خنده دار آنجاست که بعضی نشان دادند که در مورد همان سواد حداقلی خود نیز دچار سوتفاهم هستند. آنهایی که نخوانده کتاب نقد می‌کنند.به واسطه‌ی رختخواب جایزه ادبی می‌دهند. و از درک بدیهی‌ترین چیز‌ها مثل نظرگاه و تنوع آن در داستان قاصر هستند و سر در ابرها دارند فقط… انهایی که حتا سواد ابتدایی درک علم روز داستان و رمان را با توجیه؛ “ما قصه‌نویس هستیم و نه نویسنده و داستان‌نویس” نداشته‌ها و عادت‌هاشان را برای نشان دادن خودشان،هارون‌وار به آب زمزم نشان می‌دهند با شاش! عجیب تر اینکه خانم و آقای به اصطلاح صاحب نظر حتا درک سطحی و درستی از جریان پویا و زنده ادبیات داستانی نداشته و با حداکثر خطاهای داستانی خود، در مورد کسی نظر می‌دهد که خوانش ادبیات‌ و کلمه‌هایش  از روی صفحه‌ی کاغذی  کار صعبی ست برایش… خلاصه هر جریانی در این مملکت به ضد خود تبدیل می‌شود و هر که بیشتر خودش را پهن کند با زور و رانت و پارتی… خیلی زود ره صد ساله می رود. این را نه در ادبیات که در سینما و تاتر و کلا در فرهنگ و هنر این مملکتبه شنیع ترین شکل خود خواهید دید. خوب است که زمانه دست و چهره ها را رو می‌کند و شفاف،جای این غبار کوفتی که زمین و زمان را گرفته… کوچک هایی که فکر خام بزرگی دارند

 مهر نودو هفت
منتشر شده در رسانه هاروزنگاريصفحه نخست