رفتن به نوشته‌ها

لطفا نفس بکش… حتی اگر هوا نباشد!

هر وقت دلم خیلی می گیرد…هر وقت که این شهر با دیوارهای مسقفش تنگ و کوتاه می شود تا نفسم دیگر بالا نیاید… هر وقت موقع راه رفتن، از ترس چشم هایی نامرئی که در سرتاسر کوچه ها مدام تعقیبم می کنند، سر را در شانه هایم فرو می برم… هر وقت در میان دوستان شاد و از همه جا بی خبرم  که دلشان به چیزکی در این روزگار خوش است، تنها یک دوست را می یابم که چشم و دلش از زمانه خون است… کسی که  بغضی دارد مثل خودم و  اسمش را شما می توانید هر که دلتان خواست بگذارید… اینوقت ها یا… آنوقت ها… تنها یاد کتابی می کنم که روزگارم پیشاپیش در آن نوشته شده است… فکر می کنم که در تنهایی با او تنها نیستم… حالا هم که این حس دوباره در من طلوع کرده… اسمش را  هر چه می خواهید می توانید بگذارید… من تنها دلم خوش است به اسمهایی که هستند که  او هست… فرهاد هست… میرا هست…

به تو یاد خواهند داد که هروقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی. یاد خواهند داد که مثل بدبختها به دیوار بچسبی. یاد خواهند داد که به پای رفقایت بیفتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی… مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی. با چاقها، با لاغرها، با جوانها، با پیرها. همه چیز را در سرت به هم می ریزند برای اینکه مشمئز شوی… مخصوصا برای اینکه از چیزهای مورد علاقه ات استفراغت بگیرد… و بعد با زنهای زشت خواهی رفت و از ترحم آنها بهره مند خواهی شد… برای آنها کار خواهی کرد و در میانشان خود را قوی احساس خواهی کرد… گله وار به دشت خواهی دوید. با دوستانت. با دوستان بی شمارت… و وقتی مردی را ببینید که تنها راه می رود کینه ای بس بزرگ در دل گروهیتان بوجود خواهد آمد و با پای گروهیتان آنقدر به صورت او خواهید زد که از صورتش دیگر چیزی باقی نماند و دیگر خنده اش را نبینید چون او میخندیده است. تمام اینها را میدانی؟

(میرا/امیر کبیر/کریستوفر فرانک/لیلی گلستان)

منتشر شده در روزنگاريصفحه نخست

نظر

  1. فرهاد فرهاد

    دست مریزاد میثم جان چقدر اتفاقن توی این چند روز هوس خوندن دوباره میرا رو داشتم آن هم به بهانه تعریف بسیاری که از این کتاب برای دوستی می کردم اونقدر خودم تعریفشو کردم که باز خودم بیشتر هوس افتادم برم بخونمش… مرسی بخاطر این متن زیبای تو هم شده دیگه حتمن دوباره می رم سراغش. مرسی و ممنون. ای دوست.

    • میثم میثم

      چاکریم آقا… اینگونه ام ببین دیگه…این روزها واقعا میرایی دنیا رو می بینم…

  2. سلام…
    میرم میخونمش. خیر سرم هرروز از دانشگاه که میام بیرون، کف پیاده رو داره چشمک میزنه. این بار میخونمش…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *