رفتن به نوشته‌ها

شوکران

 

872f289d-3657-4673-b865-e8ca2032e612

حساب و کتاب زندگی روشن بود، نه کاسه لیس شدن، نه فدایی…نه دروغ گفتن،نه طبل تو خالی… نه تو بمیری، نه من بمیرم… معنی رفاقت را هم فهمیدیم که طعم کشک می داد با نعنای دو آتیشه و عرق سگی. باقی خلاص. تنها تنهایی معرکه بود که قاب خاتم گرفتیم به پیشانی، تا با احترام بمیرد. این روزها دوست و دشمن آجیل شب یلدای پارسال اند، بیات شده تا استخوان.جامعه، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، همه چیز تخم دو زرده می کند برای خلق شکمباره و سرریز از مصرف. بی اینکه بدانیم. هر روز کرکسان مرگ نزدیکتر می شوند مدام، کسی هم حواسش نیست. همه فکر خویش و مرحمت از بالا، هر که نان خشکی و خشتکی تمیز دارد راضیست، عام و خاص، چپ یا راست. لطف تان واقعا مستدام. خوش گذشت روزگار. کلمه شد ناندانی و سقف تاریک مردمانی که فقط شعار می دادند برای نان بی خردی. روشنفکران شب به شب مست، سوغات به تخت می بردند و تبصره می دادند خلق را برای کشتن دیو و به فردایی بهتر، وعده پشت وعده و فرصت طلبی پشت هم. چه معجونی شد چه ملغمه ایی، چه غمگین جماعتی چه خلق حیرانی…که بخت یونس شکم نهنگ بود و صبر ایوب مرگ روز به روز. به معجزه نزدیک بود، که میان تمام نام ها “کلمه” دستم را گرفت، که نمی گرفت فاتحه… پس پناه به کلمه که چیدمانش نه به حرف است و یاوه نه به شعر است و شوره. عریان است و تلخ چون شوکران.

منتشر شده در رسانه هاروزنگاريصفحه نخست