رفتن به نوشته‌ها

خوش بحال شما قاسم هاشمی نژاد

unnamed

اگر مرگ پلی باشد برای رسیدن از التهاب این رودخانه به آرامش ابدی… پس خوش بحال شما قاسم هاشمی نژاد. سال هشتاد و سه بود، ابتدای ده ونک. آدرس ناشری بود که من از حسین آبکنار گرفتم که گویا ناشر اکثر کارهای شما بود. با پخشی فاجعه… چون فقط خودش کتاب های خودش را داشت، آنهم در کتاب فروشی در حال احتضارش. نشر کتاب ایران… غیر فیل درتاریکی که بعدها سر زبان افتاد و همه مهمان پاساژ فیروز و صفوی شدند آنهم با پشت کار فراوان و کفش آهنی و جیب پر پول، اینبار باعث چندلر خوانی من شدی. رمان خواب گران چندلر را آنقدری که زبان فارسی حل شده در متن شما جذاب کرد بعید می دانم خود رمان به آن جذابیت باشد. خیرالنساء داستان زنی بود که با مرگ ش انگار غصه در دل آدم ماندگار می شد تا همیشه… رو به عزراییل بدهیم این صفحات عین قبرستان خاک گرفته مدام از مدح چون شمایی که در این سال نو رفتی پر می شود. نجابت به روزگار نیامده آقای هاشم نژاد. زبان زمزمه کارساز نیست که فقط هواار به گوش خلق خدا می رسد. چند مجموعه شعر و چند کتاب پژوهشی و نقد و مصاحبه کارساز، کارنامه ی سنگینیست برای شما. گواهی عاشق اگر بپذیرند … اگر دوباره سنگ ترازوهای کج معلومات و دوسیه ی سنگینتان را محک نزنند.خوش به حال شما که از پل گذشتی و رفتی… و بد به حال ما که باید بمانیم و هر روز برزخ شویم از این روزگار

میثم کیانی

منتشر شده در رسانه هاروزنگاريصفحه نخست