عبور مى کنیم. گاهى به سختى. گاهى به آسانی. در فاصله ى امروز تا فردا. نسل ما نسل حادثه بود. نسل ازدحام زایش،ازدحام جنگ. صف نفت, گاز و شیر… کیهان بچه هاى بد رنگ سهشنبهها. نسل فراق بود. نسل مجریان زشت. معلمان بیخبر. پدر مادر هاى بلا تکلیف. “پرین” از مادرش برید.” نل” هنوز دنبال مادرش مى گردد. “هاج ” پسر بى دفاع دماغویى بود که فرار مى کرد جاى مبارزه. “چوبین” آدم نبود مثل مادرش. آدم کش هم نبود. مثل باقى قهرمان هاى مرده و زنده، جاماندهای بدبخت بود. “بورونکا” هم نشد. نسل ما از “گالونى” به “فرانکو” رسید و از مدرسه والت گریخت. عبور مى کنیم . به هر شکلی عبور مىکنیم و با تقابل از هم مى گذریم. تکثیر مى شویم و تراژدى غمانگیز کوچک شدن تنها فرجام گستردگى ما مىشود. دلم مى سوزد براى خودم. برای تمام رفقاى هم نسل خودم. همآواز انم در هر جای دنیا. بنا به تاریخ و گذار آنها که بیشتر مىفهمند بیشتر درد نمىکشند…مخلص کلام؛ بگا مى روند! از سلامتى احساس و اعصاب شان گرفته تا قواى جسمانى, مدام در حال تحلیل اند. نسلى که از بستنى یخىِ پاک به تردمیل رسید و آنقدر در جا دوید که مرد. براحتى از راه ماند. پویا ترین حال حضورش انزوا و کلونى کوچک چهار پنج نفر کنج آپارتمانها بود،کنج تخت. سر روزگار سالنامهی پنجاه و شصت مى شود کلی حرف زد. مى شود گریخت. می شود بی خیال شد. میشود به این نتیجه رسید که یا باید تحمل کرد ، یا به نیش ماتحت “هاراگیر “ی کرد و مثل “هاج زنبور عسل” درد نکشید!
میثم کیانی
Photo By:unknown
میثم عزیز خیلی خوب بود… سپاس
لطف توست…متشکرم
سلام
مطالب پر باری نوشته اید. بیش از نیم ساعت در وب شما سرگردان بودم . می خواستم همه را بخوانم اما گردنم درد گرفت.
باز هم می آیم اگر عمری بودو سعادتی.
مجددا” سلام ، امکان داره گاهی ، فقط در بعضی موارد که خیلی وقت شما گرفته نشه ، داستانهامو براتون بفرستم و نظرتون رو بدونم؟
یک: لطف شماست و ممنون امید که خوشتان بیاید
دو: ایمیل من در قسمت “درباره” موجود است. و خوشحال می شوم بخوانم
سلام قلم روان و نثر خوبی در آثارتان موج می زند از اینکه از این وبلاگ بازدید کردم نه تنها چیزی از دست ندادم مطالب مفیدی هم یاد گرفتم .ممنون می شوم از وبلاگ بنده دیدن بفرمایید
ممنون شما و نظر خوبتون…پاینده باشید