خب،علی القاعده بعد از یک ماه و نیم دو ماه سکوت باید اینجا چیزی نوشت که در سلامت صاحب آن شک نشود و کار برای پزشک قانونی سخت…تر. به دعوت دوستی ده کتاب تاثیر گذار از بین کتاب هایی که دوست داشتم را در صفحه شخصی نوشتم که بگویم زنده ام و کسی را هم به این چالش دعوت نکردم چون می دانستم دوستان پویا زحمت این قضیه را حتما خواهند کشید. منتهی داشتم به تلنتی فکر میکردم از کتابهایی که یا خواندنشان تاثیری در ما نگذاشته یا نیمه کاره خواندشان را رها کرده ایم. یادم می آید سالها پیش هرکاری کردم “قصر” کافکا تمام نشد… یک ماهی مانده بود روی دستم و پیش هم نمی رفت. برای اولین بار بود مثل مادر ی غمگین که از بچه ی خود به ناچار دل می کند و در گهواره ای بر رود روانش می کند…رهایش کردم. غصه دار شدم. سال ها گذشت و من با پدیده ی شومی مواجه شدم،کتاب های بد. خارجی و داخلی دیگر وقت اضافه نداشتم که بشینم منتظر و بخوانماشان. تا صد صفحه گاهی فرصت من بود به نویسنده اش اگر نمی شد یا نمی نشست، رود روان بود و کودک بر آب شناور… سنگ دل تر که شدم در مورد نوشته های خودم هم همین رفتار شد. نمی شد و جور در نمی آمد دل نمی سوزاندم و رهایش می کردم. این قضیه تا آنجا ادامه پیدا کرد که رود ما به جای آب از کودکانی روان پر شد و من دیگر با ترس و کلی اما و اگر سراغ نوشتن و کتابها می رفتم. و خب هنوز که هنوز است بی هیچ ادعایی لذت خواندن کودکی ام از؛ بچه اردک زشت ،حسنی نگو یه دسته گل، و بعدتر؛ سپید دندان و سفر به اعماق زمین و داستان راستان را از خیلی از کتابهایی که به قولی با بینشی بالغ و عاقل شده خواندم، نبردم و ندیدم. کتاب خوب هنوز برای من صومعه ایست برای گریه کردن و آرام شدن. وقتی از مطالعه کتابی می خندم وقتی با زبان سیال کتابی گریه می کنم، صومعه برای من روشن می شود و آرام خط قلمرو مرا در تاریکی بزرگتر می کشد تا بنویسم. تا به آمدن روزگاری نو امید پیدا کنم. بی خروش رود و کودکانی که از سر ناچار ی بر آب بنهم… شناور.
از میان خوانده ها اینها جز جذابترین ها بودند که بر آب نرفتند و همراه م ماندند کنار دوستانشان بر قفسه کتابخانه:
۱.وعدگاه شیر بلفور /ژیل پرو
۲.میرا/ کیرستوفر فرانک
۳.گزارش یک مرگ/ گارسیا مارکز
۴.مرگ کثیف/ پیر ژان رمی
۵. پدر وپارامو/ خوان رولفو
۶.مد و مه/ ابراهیم گلستان
۷.یوزپلنگانی که با من دویده اند/ بیژن نجدی
۸.جبه خانه/ هوشنگ گلشیری
۹.واهمه های بی نام و نشان/ غلامحسین ساعدی
۱۰.نوشته های پراکنده و نامه ها/ صادق هدایت
“عنوان این مطلب مصرعی از حافظ است”
اولین باشید که نظر می دهید