- نقدی که در پایین به روی “دوربرگردان” میخوانید، خودم برای اولین بار و همین هفته گذشته در اولین سال انتشار کتاب در سفری به اصفهان و شهرکرد شنیدم و خواندم و البته با نویسنده و نوشته هایش روبرو شدم. به نظرم نگاه جالب و ارجاعات جالبتری به خارج از متن کتاب دارد. خواستم اینجا منتشرش کنم تا بخوانید:
- ———————————–
- مقدمه:
- خلق یک موقعیت ممتاز و ایجاد یک لحظه استثناء در جهان داستان از اهمیت والایی برخوردار است. این که نویسنده بتواند با ایجاد یک بستری دراماتیک شخصیتهای داستانش را به عکس العمل وا دارد و خودش چون ناظری بیطرف به ثبت و ضبط و روانکاوی آدمهای قصهاش بپردازد میتواند به درجه اعتبار قصه و ایضا نویسنده کمک شایانی بکند.
- در این یاداشت سعی شده است که مجموعه داستان ” دوربرگردان” نوشته آقای میثم کیانی و نامزد چند جایزه در بخش مجموعه داستان را به لحاظ شخصیت و موقعیت و عملکرد شخصیت در موقعیت مورد بررسی قرار دهیم. تا در آخر بتوانیم به این سوال جواب بدهیم که آیا مجموعه دوربرگردان شامل داستانهای موقعیت میباشد و اصولا نسبت داستانهای کیانی با داستانهای موقعیت کافکایی تا چه حدی میباشد.
- الف) تعاریف
- ۱)موقعیت(situation)
- در ضمیمه کتاب ادبیات چیست اثر سارتر مترجم کتاب در ذیل مدخل موقعیت تعریفی را از موقعیت اراءیه می دهد که عینا اینجا ذکر میکنیم. موقعیت به مجموع اوضاع و احوال عینی میگویند که موجود بشری در آن قرار میگیرد و شخصیت هر کس در وهله نخست تابع موقعیت او می باشد. مترجم در ادامه بحث دیگری را به نام ” در موقعیت بودن” یا “وجود حصولی””existence” مطرح میکند و در موقعیت بودن را این جور تعریف می کند: حالتی را که شخص در حال تعامل و تحت تاثیر قرار دادن یا گرفتن اطراف خودش را شامل می شود.
- ۲) شخصیت:
- حسین پاینده در جلد دوم داستان کوتاه در ایران و در ذیل صفحه۱۱۳ شخصیت”character” را از شخص “person” جدا میکند و این طور تعریف میکند که شخصیت داستانی بازنمود یک ایده یا شیوهای از تفکر ،روشی در زندگی،شکلی در گفتار یا نوعی گفتمان می باشد.
- ۳)داستان موقعیت(story of circumstance)
- جریان داستان موقعیت که شاید با فرانتس کافکا شروع شده است یا به وسیله او بسط و عمق یافته است از جریانهای نوپا در داستاننویسی در ایران است. از نمونه داستانهای موقعیت را میتوان به قصر، محاکمه، و مسخ اثر کافکا و کوری اثر ساراماگو و فقط آمده بودم یک تلفن کنم اثر مارکز اشاره کرد.
- حسین سناپور در کتاب جادوهای داستان فصلی را به بررسی داستان موقعیت میپردازد و در آنجا خصوصیاتی را برای داستان موقعیت بیان میکند که به طور خلاصه به آنها اشاره می کنیم.
- ۱)بی ربطی به زندگی شخصیت ها.
- سناپور از این حالت با عنوان گیرافتادگی یاد میکند. در داستان فقط آمده بودم یک تلفن کنم ، شخصیت زن داستان به دلیل خرابی ماشینش در شبی بارانی سوار اتوبوس حامل بیماران روانی میشود و دیگر نمیتواند از آن محیط خارج شود. این موقعیت یک موقعیت کاملا ناگهانی است که خروج از آن میسر نمی باشد.
- ۲)هر اتفاقی یک موقعیت نیست.
- اتفاقهایی مانند تصادف ،پیدا کردن پول، یافتن یک رفیق قدیمی نمیتواننئد تولید داستان موقعیت کنند. و ما اصولا اتفاقهایی را از نوع موقعیت میدانیم که از یک طرف ناخواسته و نادانسته باشد و از یک طرف دیگر تمام ارکان زندگی شخص را زیر سلطه خود قرار دهند به طوری که خروج از موقعیت امکان پذیر نبوده و شخص تسلیم موقعیت شود.
- ۳) بی علتی بودن یا غیر قابل فهم بودن
- مثلا برای کور شدن در داستان ساراماگو که هیچ دلیل یا علتی وجود ندارد.
- ب) کنکاش در دوربرگردان
- با مقدمه بالا و تعاریفی که به دنبال آن آمد به سراغ دوربرگردان میآییم. در پالایش اولیه دو داستان از این مجموعه را که دارای موقعیتهای ناب تر و جذاب تری هستند انتخاب و به بررسی و بحث در مورد آنها میپردازیم
- ۱)فال فسیل
- در داستان فال فسیل میثم کیانی استادانه دست به آفرینش لحظهای استثنا زده است. چند سالی است که کت و شلوار دامادی در قامت مانکنی با اندازه غیرطبیعی در ویترین خیاطی محله چشمنوازی میکند. این کت و شلوار را سالها پیش جوانی تنومند به خیاط سفارش داده است و همان موقع هم پولش پرداخت شده است. اما بعد از آن جوان هرگز برای گرفتن لباس بر نمیگردد. حالا سالها گذشته و طی خاکبرداری در محل جسدی با اندازه غیر طبیعی پیدا میشود. جسدی که مشخصه دیگری دارد ، پاهایش قلم شده است. پای پلیس به ماجرا کشیده میشود و بقیه قصه…
- آیا فال فسیل یک داستان موقعیت است؟
- با توجه به آنچه در تعریف داستان موقعیت آوردیم و با توسل به همان اصل اول ” بی ربطی به زنگی شخصیتها” جواب مشخص است و این داستان نمیتواند در ذیل داستانهای موقعیت یا با کلام محدوتر داستانهای کافکایی قرار بگیرد.
- ۲) داستان بهمن برای مرده
- میثم کیانی در این داستان موقعیتی نفس گیر را با تمپویی بالا ارایه می کند. داستانی که ماهرانه نوشته شده است. انگار نویسنده خود چنین موقعیتی را تجربه کرده است. راننده نعش کشی در شبی که مثل همیشه کار خودش را انجام میدهد با موقعیت خاصی روبرو میشود. هر چند در این داستان لایههای از سورئالیسم چاشنی کار شده است ولی داستان کاملا به سمت تولید یک موقعیت ممتاز حرکت میکند.
- قضاوت در مورد این داستان و این که آیا این داستان نمونهای از داستانهایی موقعیت کافکایی است کمی مشکل به نظر میرسد. ولی با توجه به حرکت شخصیت و خروج از موقعیت ، می توان با توجه به اصل ” سلطه تام الاختیار موقعیت بر شخصیت” این داستان را هم در زمره موقعیتهای کافکایی قرار ندهیم.
- ج) پاسخ به سوال یا نتیجه گیری
- براستی چه چیزی باعث میشود که داستانهای موقعیت “نه لزوما کافکایی ” میثم کیانی را داستانهایی خاص با درجه اعتبار بالا لحاظ کنیم؟
- نگارنده روزها به دنبال لغتی متناسب با عکسالعمل شخصیتهای دوربرگردان بود. شاید لغتی که بتواند بار این تناسب را بدوش بکشد واژه “شورش” میباشد. آنچه به نظر نویسنده موقعیتهای دوربرگردان را حتی بالاتر از موقعیتهای کافکایی قرار میدهد حرکت و شورش شخصیتها در مقابل موقعیت به وجودآمده است. شخصیتهای کیانی دیگر منتظر مرگ نمیمانند یا سوسک شدن را نمیپذیرند. یا محاکمه را حق طبیعی خود نمی دانند و در مقابل ابزار مدرنیته سر خم نمیکنند. شخصیتهای کیانی قیام میکنند. حسین گونی به دست به سراغ خیاط میرود و اظهار میکند :”قبلا تذکر داده بودم که اگر دوباره بیاید پاهایش را قلم می کنم” یا جوان نعش کش اسیر موقعیت نمیشود ، حرکت میکند و برای خروج از موقعیت تلاش میکند. اینجا با شخصیت های افسرده و تسلیم مدرنیته روبرو نیستیم. اینها شخصیتهایی هستند کاملا عملگرا نه منزوی و توی سری خور.
- مسعود سلطانی
وب نوشتههای ادبی
اولین باشید که نظر می دهید