خسته تر از اینحرفها هم بودهام و متنفرتر… نمردهام اما. نشستهام به شمردن روزهایی که آنقدر خوب بودهاند تا جبران مافات کنند و نگذارند از پا در بیایم. بنشینم و نگاه کنم شلنگ و تخته انداختن بیسوادان مصرفی را که از مزد نوار بهداشتی تا ریمل و فرمژه و کرم پودرشان را پای هنر تمام میکنند و مزه غذاهای شور و شیرین این شهر را به هر اسمی جار بزنند برای لقمهی چربتر… خوانندگان دوزاری دامبول باز و چسناله پشت چس ناله… هشتگ بزن رفیق. جفتک بزن رفیق. از حد وقاحت و عکس بازی با سلبریتی ها به دلالهای فردوسی سور زدهایم که خود فروشی و فخر فروشی را مایهی افتخار میدانیم… از کی بیپدر شد هنر و یتیم شد که بنشینیم و نظاره کنیم چه بر سر ما میآورند پااندازان نوکیسه و تازه به دوران رسیدها که با هنر دلالی کنند در این وادی. لایک و طرفدار بشود نشان شهرت و آوازهی حرفهایی بودن و پشتش هزار کثافت دَلمه و چرک از هر طریقی. بعد آنکه جهانش بی آزار و ارزان است و آنکه سوزن به تخم چشم و ریاضت فکر و مغز و کلمه و فهمش میدهد، بِبُرد و مهجور خانهنشین تا بمیرد. چون جربزهی دلالی ندارد. میدانم همه جای دنیا همین است. متنفرم از دنیای مصرفی، از باسن خارجی کارداشیان و لب قلوهایی داخلی فلان… شارلاتانیسم سکوت و منفعت طلبی. جایی که وا میمانی میان شکنجهگرهای تند و چرک حاکمیت یا شکنجهگرهای زیبا و شیک مجازی و حقیقی، سمت کدام تباهی بروی…دنیای ما تعفن شده. نه هوا داریم نه محیط زیست نه خوراک به اندازی کافی… بهجایش لباس دوزی سوسن جون و مانیکور لادن جون و کرم و رژگونهی پوپک جون و غذا و غذا و ساقی پشت ساقی. به کلمه هم که میرسیم باز تجارت و نوبت چاپ چندم… دوزار اندیشه قد دو حرف فکر، حتا برای خواندن همین چند خط… هیچ و هیچ … مصرف میکنیم تا مصرف شویم
میثم کیانی