رفتن به نوشته‌ها

یادداشت جالب حسین سناپور در رد آخرین اثرش “دود”

 اتفاقاً در شنیدن خبر رد شدن کتاب‏ام، دلیلى براى خوش‏حالى هم داشتم. این روزها که مدام مى‏شنوم کتاب‏هاى دوستان جوان‏مان، به‏خصوص آن‏ها که کتابِ اولى هستند،رد مى‏شود، راست‏اش خجالت‏زده مى‏شوم از این که مثلاً رمان “لب بر تیغ” از من مجوز گرفته (گرچه بعد از پنج سال انتظار هم گرفته، و گرچه تا این زمان برگه‏ى اعلام وصول را نگرفته و تا وقتى هم که نگرفته باشد نمى‏تواند پخش شود). مى‏دانم این دوستان جوان چه‏قدر براشان مهم است درآمدن همین کتابِ اول‏شان، که مى‏توانند باهاش خودشان را به عنوان نویسنده تثبیت کنند، مى‏توانند به خودشان، خانواده‏شان، جامعه‏شان بگویند که ما نویسنده‏ایم، و بگذارید کارمان را بکنیم و خلوت‏مان را نگیرید و بى‏کاره و الکى‏خوش و هزار چیز دیگر حساب‏مان نکنید. خب، نمى‏دانم اغلب‏شان با شنیدن خبر ردشدن کتاب‏شان چه‏طور کنار مى‏آیند، اما امیدوارم کنار بیایند و دوباره بنویسند. اگر مى‏خواهند نویسنده باشند، چاره‏یى جز این ندارند. فعلاً که کسانى اختیاردار خواندن و نخواندن کتاب‏ها هستند و پیش از آن که جامعه محک خود را بر کتابى بزند، آن‏ها آن کتاب را از صافى دستورات و سلایق خود مى‏گذرانند.

متن کامل را در اینجا بخوانید

منتشر شده در رسانه هاروزنگاريصفحه نخست

نظر

  1. با افتخار لینک خواهی شد یکی از بچه ها چند روز دیگر وبلاگم را سامانی می دهد و با افتخار به پاس داستان اول کتاب که بسیار پسندیدم اش نقدی در وبلاگ ام خواهم گذاشت.

    • میثم میثم

      ممنون عزیز… خوشحالم که خوشت اومد… منتظرم تا نظرت و ببینم….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *