یادداشتی بر مجموعه داستان سیاهی چسبناک شب نوشته محمود حسینیزاد
مجموعه هفت داستان کوتاه “سیاهی چسبناک شب” که اول بار با نشر کاروان در سال ۸۳ به چاپ رسید، میتوان گفت اولین اثر تالیفی داستانی حسینیزاد پس از سالها ترجمه متون آلمانی و نمایشنامه است. به عنوان یک داستاننویس و نه منتقد، آشنایی من با آثار تالیفی او بعد از داستاهای “این برف کی آمده” با این مجموعه داستان بود که همچنان هر دو کتاب نام برده تا اینجا را جز آثار تالیفی خاص ادبی میدانم. پس تکلیف مشخص است که این کلمات در ادامهی برشمردن نکات حائز اهمیت و نقاط قوت داستانی و البته تجدید چاپ دوباره این کتاب با نشر چشمه، پس از سالها نایاب بودن در بازار کتاب فارسیست. هفت داستان این مجموعه که خب مربوط و پیوسته به هم نیستند. و به گمان صاحب این کلمه به دو قسمت خیلی خوب و متوسط تقسیم میشوند، شما را به شک وا میدارد که نویسندهی داستان، سیاهی چسبناک شب و هرم یادها و آنوقت… آیا نویسنده کافه تریا و ردِ سربی هم در این مجموعه داستانی هست یا نه؟! جواب واضح است؛ قطعا. چه خیلی خوب و چه مثل داستانهای انتهایی مجموعه متوسط، شاخصه و خون جریان یافته در داستانها زبان آنهاست، ویژگی منحصر به فرد کتاب هم به طور قطع زبان روایتهای داستانیست، که گونههای مختلف نظرگاه را هم در این قالب گرد هم آورده است. اما این زبان به نوعی رسم الخط مولف هم هست، پر از تخطی و سرباز زدن های دستور زبانیست. که ضد احساس و سکته کلامی نیست، قطعا دست آورد خود اوست که شما را با دنیای داستانهایش آشنا میکند. و به نوعی دستاورد احساسات تربیت شده است به جای کوشش در امر سالم و دستوری نویسی. رد پای نثر گلستان و گلشیری دارد. شاید به همین خاطر باشد که شما به عنوان خواننده در مواجهی اول با خوانش این داستانها و پیشرفت نخستین سطرهای آن، حس میکنید به اتاق خصوصی یک نفر یا همان دیگری که همان پرسوناژهای قصههاست، به منظور کنجکاوی یا حتا فضولی سرک کشیدهاید. منتها فضا آنقدر گرم میماند که حس غریبگی یا گناه به شما دست نمیدهد. چیدمان کلمهها انگار میخواهد یک چیز خصوصی و نجوای آرام یک راز را درگوش شما زمزمه کند. روابط بین دو مرد یا دو زن، ضمایر کاربردشان به گونهای انتخاب شده که شما آنگونه که بخواهید جنسیت آنها را انتخاب میکنید و این فضای ذهنی شما را با تعلیقی مضاعف روبرو میکند. شاید به وضوح فقط یک داستان از این مجموعه کاراکترها دارای اسم مشخص هستند، در داستان کافه تریا… اوج این خلاقیت در داستان “هرم یادها” که به زعم نگارنده بهترین داستان این مجموعه هم هست به چشم می خورد. حس آمیزی کلامی با فواصل تصویری متحرک که از گذشته دور تا نزدیک و البته در زمان حال روایت میشود و پایانی مثال زدنی دارد. آنگونه که مثلا خلاء آن در “گریه میکرد” حس میشود. آدمهای داستان وجه مشترک دارند… سرگردان و مجنون نام دیگر تمام آنهاست. روایت اصلی و جان کلام همان عشق است از ابتدا تا اواسط کار. و بعضا عشق ممنوع شده، که خود این مبحث جای کار بیشتر دارد. به طور مثال با راوی “سیاهی چسبناک شب” می توان تنهایی راوی “هرم یادها” را فهمید یا بالعکس مفهوم عشق را در داستان هرم یادها با حس سیاهی چسبناک…همپوشانی کرد. همانطور که در خطوط بالا گفته شد، رسم الخط زبانی مولف کمک بسیار زیادی به درک از هم گسیختگی روحی روانی شخصیت های متشکل داستانها میکند، و البته زندگی شخصی هر کدام از آنها که با عناصر فکری و اقسام تنهایی و اغلب روشنفکری آنها عجین شده. مترجم شعرهای تراکل و فضای اکسپرسیونیسمی شاعران آلمانی زبان کار که دلالت بر شناخت پسامدرنی مولف با عناصر روایی و تصویری داستان و شیوهی نگارش متن نیز دارد. و آنچه پیدا و پنهان است که از شعر تراکل آغاز و تا پایان ادامه می یابد همانا فقدان است و مرگ… خود خواسته چون تراکل…ناخواسته چون ایست قلبی معشوقی در راه فرودگاه در هرم یادها. جنون انسان مدرن و تنهایی که در نیمه ی ابتدایی این کتاب بیشتر به چشم میخورد تا داستانهای انتهایی آن. خست کلامی و تقطیع زمانی در روایتهای به هم پیچیده راویان که عمدتا چون شبحی در تاریکی و شب به حیات عادی شان برمیگردند و شاید تنها نور حاکم بر داستانها روشنایی محو غروب باشد و اندک نور حاکم بر فضای داستانها. از آن جنس که زندگی با درگذشتگان و تجمیع در تاریکخانهی سینما و شبها در تراس شهرهایی بزرگ از اینجا تا ناکجا، و هوایی ابری را بیشتر دوست میدارند، چسبیده بر تن هاشان. در خصوص شخصیتهای داستانی این مجموعه که در ادامهی فضای خاکستری و بعضا تاریک داستانها همخوان شدهاند، باید اضافه کرد که منفعل بودن بعضا بیش از حد آنها گاهی نشانههای نهلیسم پیدا میکنند و گاه در ادامه اشارهی بالا بارقه اندوه عشق و حسرت… خواسته کودکی باشد در داستان “کتکخورده” یا مترجمی باشد تنها مانده در موطن خویش… فرقی نمیکند. هنر روایت و تجمع این شخصیتها در زیر لایههای داستانی نشان از باختی بزرگ است و فقدانی که حد ندارد. به همین خاطر میشود مجموعهایی از داستانها با شخصیتهایی اندوهگین که در تاریکی پشت خطوط ماندهاند و با مردگان بیشتر روابط انسانی و حسی دارند تا زندگانی که در دنیای پیرامون آنها زیست میکنند. نشانههای انسان واخورده از جامعهی شهری بزرگ که حالا به انزوا پناه برده است.
میثم کیانی بهار ۹۶
اولین باشید که نظر می دهید