رفتن به نوشته‌ها

نوستالژی از نوع فارسی

 

 

 

 

 

می‌شه کلمه یوزپلنگ .همون جونور خال خال شکارچی… بهت نگه: من به شکل غم انگیزی بیژن نجدی هستم؟

 می‌شه عیدی بگیری و یاد فرهاد مهراد نیفتی؟

 می‌شه فصل سرد از پنجره تو بریزه… لبخند فروغ جلوی چشمت نیاد؟

 می‌شه تو زندگیت زخمی خورده باشی به یادش صادق خان هدایت رو یاد نکنی؟

 می‌شه در مورد بوی دهان صحبت بشه. چه خوب چه بد… صدای شاملو تو سرت نپیچه؟

 می‌شه اسم عزراییل و ملکوت بیاد… تو رو با دکتر حاتم و بهرام صادقی جایی نبری؟

 می‌شه بگی: معصوم چندم… گلشیری یک‌هو چارزانو نشینه جلوت؟

 می‌شه بگی: زمستان… صدای گرم نقالی اخوان گرمت نکنه؟

 می‌شه بگی: کوچه… از سفیدی مهتاب و چشم‌های فریدون مشیری سرت گیج نره؟

 اصلا مگه می‌شه آرش کمانگیر بدون سیاوش کسرایی تیری رها کرده باشه؟

 می‌شه قوزک پات از پیاده‌روی درد بگیره… بغض فریدون فروغی راه گلوت رو نبنده؟

 می‌شه تیرباران، یاد اخم  گلسرخی نندازه تو رو؟

 می‌شه تو تاریکی شب  بترسی و لرز کنی. نه حتی تو روز روشن… با خودت نگی اگه ترس و لرز ساعدی نبود حتما دنیا یه چیزی کم داشت؟

 می‌شه بگی: انتر… به صادق چوبک  با اون کلاهش لبخند نزنی؟

  انصافا می‌شه بگی:  یکی بود یکی نبود… یاد روزگار جمالزاده نیفتی؟

 می شه بارون بیاد و نگی: آی باران، باران، شیشه پنجره را باران شست…و حمید مصدق جاش خالی نباشه؟

می دونم می شه‌های دیگه ای هم هست که تو یادت اومده یا شکلش با این می شه ها ی من خیلی فرق می کنه…یاد همشون بخیر اگه نبودن، اگه ما نداشتیمشون شاید این روزا که آدما  پر از بخل و کسالت شدن، دیگه می شه‌ای نمی موند که یادی بخواد بمونه

 اونهایی هم  زنده نوستالژزی  هستند سرشون سلامت.

منتشر شده در روزنگاريصفحه نخست

نظر

  1. Gh.A Gh.A

    می شه اسم نوشته و نویسندگی بیاد و آدم یاد خودت نیوفته هر روز موفق تر و خلاق تر از دیروز باشی

    • میثم میثم

      ممنون غزل جان…لطفت پایدار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *