خاموش بود و همیشه لبخندهای دستهدو را از ترس گرانتر شدن در بساط خردِ ریز فروشان دورگرد یا در فروشگاههای بزرگ زنجیرهای برای روزمبادا جستجو میکرد.…
وب نوشتههای ادبی
خاموش بود و همیشه لبخندهای دستهدو را از ترس گرانتر شدن در بساط خردِ ریز فروشان دورگرد یا در فروشگاههای بزرگ زنجیرهای برای روزمبادا جستجو میکرد.…
نگاهی موجز به زبان تصویرساز بیژن نجدی اولین نکتهای که بعد از خواندن آثار نجدی به ذهن خطور میکند، بدون شک تصویر و اتفاق است.…
(جستاری در شناخت دنیای داستاننویسی ذهنی و البته تفاوتهایش با سبک روایی جریان سیال ذهن) بهطور کلی تمام نوشتهها نشاتگرفته از جریان ذهنی و باز…
(شیوع ذهنیتگرایی در داستان کوتاه امروز) لینک دانلود مستقیم از سایت گیور شماره ۴، تیر ۹۱؛ * بررسی «شیوع ذهنیتگرایی در داستان کوتاه امروز» با…
من لوییس هستم،… تنها بازمانده ی این جزیره. پاپیون مرا ترک کرد. و از پس آن سال ها، من هنوز با خوک ها می خندم و…
گپی با کاوه فولادی نسب و مریم کهنسال اصل متن زیر را در سایت روزنامه همشهری اینجا بخوانید کاوه فولادینسب : از میثم کیانی تاکنون…
تنها می شود فکر کرد که آدمی یک روز پنجشنبه باشد و شنبه…نه! تنها می شود فکر کرد که آنکه همیشه شاد میدیدی و لبهایش…
تا چشم می گشایی، روز نیست… شبی دیگر است. (روحش شاد)
بی آدم ها چهار فصل را در پلکهایم دوره می کنم. بی آدم ها با شب نوشته ها و طلوع با گردش گردن یک زرافه…
امروز در روزنامه اعتماد، صفحه یازده: درباره مجموعه داستان «رگبار» نوشته میثم کیانی
نویسنده: فتح الله بی نیاز
داستان برای خواننده عادی – خواننده آثار ادبیات جدی، اما نه خواننده فرهیخته – خیلی راحت نیست و بعید می دانم این بخش از خوانندگان با آن ارتباط برقرار کنند. خواننده فرهیخته هم که دنبال نوآوری است، چیزی پیدا نمی کند. جابه جا کردن زمان، به خودی خود خلاقیت نیست. جابه جایی زمان در آن متنی خلاقیت می شود که ماحصلش داستان «گمشده» باشد.به نظر من فرم و اجرای داستان میثم کیانی در مجموعه رگبار برای این راوی خودبسنده است و نویسنده از پس بازنمایی موضوع برآمده است. زبان هم خوب انتخاب شده است. در مجموع به نظر من این مجموعه داستان جزو کارهای خوبی است که طی یک سال گذشته خوانده ام. گاهی به مدد تکنیک و شگردهای روایی از تکراری ترین موضوع ها داستان هایی ساخته شده است که آدم های مشهور و نیمه مشهور خودمان نشان داده اند در این عرصه عاجزند. به نظر من نیازی نبود که زبان همه راویها، زبان مردم کوچه و بازار یا به قول معروف عشق لاتی باشد. برای نمونه در داستان شماره ۹ من جاهایی را که نویسنده از خود خلاقیت نشان نداده بود، صادقانه گفته ام. اما به نظر من کیانی در مجموع کارش خلاقانه عمل کرده است و اگر بخواهد به همین شیوه و با نسبت چهار به یک (خواندن- چهار برابر نوشتن) پیش برود، نویسنده صاحب سبکی خواهد شد.این مقاله مروری است بر داستان های این مجموعه…
داستانی به معنای واقعی کلمه
گمشده یک فراداستان (META-FICTION) که کنش و تفکر راوی را با متن داستانش درهم می تند. نویسنده یا راوی آدم روان پریشی است که خواننده به باور او می فهمد که همسر بی وفایش را کشته است. تمام آثار مورد اشاره او که برادرش آنها را نمی بیند و همین خواننده را دچار شک می کند، حکایت از قتل زن دارد. از سوی دیگر برادرش اشاره می کند که زن را در ونک دیده اند، اما خود برادر هم خیلی