یادم می آید شروع ده ی هشتاد بود که داشتم از پل میدان نوبنیاد به سمت چهار راه پاسداران می رفتم. روی پل، پیرمرد خوش…
وب نوشتههای ادبی
گاه نوشته هاي من
یادم می آید شروع ده ی هشتاد بود که داشتم از پل میدان نوبنیاد به سمت چهار راه پاسداران می رفتم. روی پل، پیرمرد خوش…
مگر می شود روزی تمام خاک بشود فروغ؟!… خواستم بگو این تابوت که سینه به سینه ی قبرستان می رود مگر تمام شاعر ها ست…
صدای ابراهیم گلستان، ابتدای فیلم “خانه سیاه است” فروغ فرخزاد اینگونه میگفت: “دنیا زشتی کم ندارد، زشتیهای دنیا بیشتر بود، اگر آدمی بر آنها دیده…
یک داستانک صدایش ضعیف تر از همیشه همانجاست.از پشت گوشی هم انگار ماتیک سرخش معلوم است: خونه ای؟ – موبایلم روگرفتی مگه… – پس…
این بار با سکوت خوشحالتان نخواهم کرد؛ ۱. من نظرم را راجع به این ادبیات و جوایز و آدمهایش بارها گفته ام… این متن حدود…
نقدی که در پایین به روی “دوربرگردان” میخوانید، خودم برای اولین بار و همین هفته گذشته در اولین سال انتشار کتاب در سفری به اصفهان و شهرکرد…
خبر همین بود: همراهم. همراه مجله تصویری” به وقت مهتاب“،که از آیتمهای متعددی همچون استوریبرد، نمایش، فتو رمان، داستان و… تشکیل شده و در اصل یک برنامه…
یادم نمی آید کدام خبرنگار بود. یادم نمی آید چند سال پیش… تنها یادم است وقتی که پرسید: چرا اینقدر تاریک و تلخ می نویسی؟!…
یادم می آید اواخر دهه ی هفتاد و اوایل دهه ی هشتاد, هر وقت جایی برای پناه گرفتن از شهر و تنهایی ش نبود راه…
به خرچنگ گفتند: چرا از دو سوی روی؟ گفت: پیشرفتم در این است. ” امثال و حکم” خواسته اینکه چون این کلام بدانی و بخوانی…