نقد و بررسی مجموعه داستان ” رگبار ” نوشتهی میثم کیانی، نشر چشمه با حضور منتقدین: محمود حسینی زاد رضیه انصاری و کاوه فولادی نسب…
وب نوشتههای ادبی
نقد و بررسی مجموعه داستان ” رگبار ” نوشتهی میثم کیانی، نشر چشمه با حضور منتقدین: محمود حسینی زاد رضیه انصاری و کاوه فولادی نسب…
بازی همان است… بازیگرها!… همچنان که دور میزنیم تمام این زمانهی مغموم را، مثل حریفی برای شبهای تار با لبخندی به هم میرسیم…. با لبخندی…
هنوز بر این عقیده ام که بزرگترین معضل اجتماعی ما پدیدهای است به نام: عاطفه!… و گرنه اینهمه چپاول خلق خدا در روز روشن، و…
قرصها را سر ساعت می بلعم. شربت یک قاشق بزرگ غذا خوری هر هشت ساعت آمپول درد دارد، سوزش سوزنش وقتی از پوست می گذرد!…
دانلود شماره جدید مجله ادبی گیور از سایت : دانلود
ا اصفهان خیس بود، مثل گوشهی چشمهایش وقتی از رکاب اتوبوس پا بر زمینش گذاشت،صبح بود که به دوستی مهربانتر از یک دوست گفته بود:…
ﺑﯿﻬﻮده ﻣﯽ ﻓﺸﺎﻧﯽ اﺷﮏ اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺧﺎک بیهوده می زنی به در، انگشت دردناک دانم که آنچه خواهی از این بازگشت، چیست: این در…
کودکانه چهارم امروز دوباره دیدمش…نه من تنها، امروز هر عابری اگر سرش را بالا میگرفت احتمالا لابهلای تودههای پشت هم ابر، بادکنک قرمز سرگردان من…
به پاسبانها خبر بدهید.به اورژانس ها زنگ بزنید. آتشی درکار نیست. پس آتش نشانها استراحت کنند. ولی برای تمام روزنامههای ماسیدهی مخالف و طرفدار وبلا…
از کتابفروشی نشر آبی یک پوست ماند و خلاص… شکم خالیاش را امروز دیدم. تنها یک تابلو به عنوان نشانه بر سردرش داغ شده بود…